- غلبه شدن
- بسیار شدن فراوان بودن
معنی غلبه شدن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیره شدن
آشفته شدن، گرفتار عشق شدن، بسیار سخن گفتن
آبله بر آوردن، عقده ای که بسبب راه رفتن بسیار در پا پیدا شود، کوفته شدن خسته گشتن، مجروح شدن
بستن شیر یا خون مانند پنیر و نشاسته پخته و آب پخته کله و پاچه چون سرد شود
نرم و سفید شدن، نرم و هموار شدن، گریختن، متفرق و پریشان گردیدن، از کسی بی موجب بریدن بهرزه بریدن، بیهوده شدن باطل و بی سود ماندن کار و سخنهای پیش: (هر چه رشتم پنبه شد)
فرو رفتن در آب و غرق شدن
غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
چاق شدن، فربهی، چاقی، اضافه وزن داشتن
چیره و پیروز شدن، کنایه از فریاد کردن
چیره شدن غلبه کردن پیروز شدن: مسلط گشتن: اگر جاهلی بر زبان آوری و شوخی غالب آمد عجب نیست. یا غالب آمدن برکسی. چیره شدن بر او: ماهی بر او غالب آمد و دام از دستش بربود. یا غالب آمدن در امری. چیره شدن در آن بر کسی: عفص غالب آمدن در کشتی و سست گردانیدن طرف
ترونیدن چیره شدن چیره شدن برکسی فایق آمدن
گیر کردن جامه به میخ یا چیز نوک تیز دیگری و پاره شدن آن چون مثلثی که دو ضلع آن از اصل جدا شده و یک ضلع بجامه پیوسته باشد
در آب فرو رفتن غرق شدن
به صورت غنچه درآمدن، جمع شدن گرد شدن خویشتن را فراهم آوردن، تامل کردن متفکر شدن
گنده شدن کلفت شدن، ستبر شدن (شیر و مانند آن) پر مایه شدن مقابل رقیق شدن خشن گشتن، سنگین و ناگوار شدن
جامه پوشیدن
راسخ شدن صفتی در نفس: (ملکه شدن آن حالت باطن را بر وجهی که زوال نپذیرد) (اوصاف الاشراف. 10)
((~. شُ دَ))
فرهنگ فارسی معین
نرم و سفید شدن، نرم و هموار شدن، گریختن، متفرق و پریشان گردیدن، از کسی بی موجب بریدن، به هرزه بریدن، بیهوده شدن، باطل و بی سود ماندن کار و سخن های پیشین
Overcome, Overpower
преодолеть , одерживать верх
überwinden, übermächtigen
подолати
pokonać
superar, dominar
superar, dominar
surmonter, dominer
superare, sopraffare
overwinnen, overmeesteren
काबू पाना , दबाना
mengatasi, mengalahkan
극복하다 , 압도하다
להתגבר , לגבור